زمان

روزهای پایانی سال ۸۹ نیز 

دارد به آخر می رسد  

یادم می اید روزگاری

رودخانه تمثیلی از  

گذر زمان بود 

الان که می توانم 

دست چپ و راستم را تشخیص دهم 

زمان برایم به سرعت نور است 

اسفند

چقدر این ماه قشنگه 

چقدر دوسش دارم 

درختا عریان عریان 

بوی عیدو شکوفه 

و بوی تو 

بوی تو توی این ماه  

اسفندومعطر کرده 

تولدت پیشاپیش مبارک 

نمی خوام توی گردو غبار خونه تکونیه 

عید گم شی 

اگه همه مردم شهر سرگرم خونه هاشون باشن 

من یادم خواهد ماند

روزها

روزها می آیندو می روند 

و من 

ترم آخر 

واین ترم کوتاه بهمن 

خدایا طولانی اش کن

منتظر

تو که نیستی  

منم دستم به نوشتن نمیره 

چقدر جات خالیه 

چقدر وبلاگت سوت و کوره 

زود بیا 

منتظرم

درود

دورود بر دوستان گرامی 

بالاخره بعد از ۱ماه تعطیلات و بخور و بخواب و  

دیدار با خانواده برگشتم به دیار کریمان 

دیار خاطرات زیبای من 

خلاصه با انرژی برگشتم 

....  

دوست داشتید بیایید 

سر بزنید 

و خواستید نظر بدین و  

خوشحالم کنین